من محمد فولادی سرابی
متولد ۱۳اسفند ماه ۱۳۶۷
در شهر سراب ایام کودکی خود را در کوچه پس کوچه های گذراندم پر از مهر و صفا.
تحصیلات مقدماتی خودم را که گذراندم
من فرزند هفتم از یک خانواده ده نفره هستم و ۶ خواهر بزرگتر از خودم دارم که همگی پزشک بوده و در راستای خدمت رسانی به مردم در تلاش هستند.
کودکی هایم در کوچه هایی تنگ و باریک ولی باصفا سپری شد
خانه باغی داشت پدرم قدیمی ولی پر از درختان صفا
و خانه ایی که درش برای مردم باز بود
مردم اگر کم داشتند زیاد محبت می ورزیدند بهم و اگر محبت می ورزیدند بی هیچ چشم داشت بود
پدر در تکاپوی رفاه بود و آینده برای فرزندان خود.
از سال ۱۳۸۷ مشغول نوشتن شدم و در همان سالها به وبلاگ نویسی نیز می پرداختم.ابتدا برای تطهیر روح خود می نوشتم اما به مرور نوشتن شد قسمتی از زندگی برای من.
گاه و بی گاه که می نویسم از تمامی عالم ماده به دور می شود روح و ذهنم.
شروع چاپ کتاب های من به لطف ناشری بنام استاد اکبر اقایی حادث شد که بر حسب اتفاق با خواندن نوشته هایم دعوت به نشر کتاب کرد و این شروع داستان کتاب کابوس تنهایی بود در سه فصل بنام های “هیاهوی سکوت” ، “فریاد خاموش” ، “مرگ یک عاشق”
اگر می نویسم برای روح سرزمینم هست شاید در نبرد روزگار خطی به یادگار بر لوح سرنوشت باقی بماند
دکتر فولادی سرابی/محمد
جهت مشاهده و ثبت آگهی لطفاً به صفحه اصلی سایت جاروجیرکتاب مراجعه فرمایید.